الناالنا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

عشق مامان و بابا

نی نی ما یه دختره

  همونطور که قرار بود دوشنبه 90/11/10 رفتیم با بابائیت سونوگرافی و تا آقای دکتر مشغول انجام سونو شدن یهو فرمودن میدونین که دختره  و من و بابائیت هم بسیار ذوق و شوق فرمودیم    دختر چه نازه دختر           نغمه و سازه دختر تو باغ مهربونی                چه یکه تازه دختر دختر گل امیده               نگین مرواریده هزار هزار ماشاالله        ببین چه قد کشیده   دختر گلابتو...
15 بهمن 1390

کوچولوی مامان و بابا

عزیزکم ، گلم ، خوشگلم 10 بهمن وقت سونو دارم برای تعیین جنسیت برای اینکه ببینیم تو خوشگل مامان دخملی یا پسمل البته برای من و باباییت    فرقی نمیکنه که کدومش باشی فقط دلم میخواد زودتر مشخص بشه که بریم وسایل خوشگل و کوچولوتو برات بخریم باباییت میگه زودتر برات اسم انتخاب کنیم البته یه اسمهایی کاندید کردیم ولی منتظریم .... تا دوشنبه ...
8 بهمن 1390

4 ماه گذشت

عزیز دل من و بابایی 4 ماه از اومدنت توی دلم گذشت دلم میخواد زودتر این 5 ماه باقی مونده هم تموم بشه که بتونیم زودتر بغلت کنیم توی این تعطیلات چون شنبه رو مرخصی داشتم رفتم خونه خاله جونت عزیزم شب هم باباییت اومد دنبالمون شام خوردیم و برگشتیم ولی انصافاً چه برفی اومده بود چه حس خوبی داشتم وخصوصاً وقتی توی محوطه خونه خاله ات روی برفا راه میرفتم ولی مراقب هم بودم که یه موقع پام سر نخوره و خدا نکرده اتفاقی  واسه ات نیوفته . بقیه روزا رو هم خونه بودیم البته باباییت سرکار بود و منم حوصله ام سر رفته بود .   حالا نمیدونم بعد از عید که دیگه قرار نیست برم سرکار چیکار کنم که حوصله ام سر نره   ...
5 بهمن 1390

نی نی عزیزم ، کوچولوی مامان

عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا مینهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شور انگیز مادر مینهد آن زمان طفل قشنگم بی‌خیال در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاس ها در مشام جان من پیچیده است آن زمان دیگر وجودم مو به مو بسته با هستی طفلم میشود آن زمان در هر رگ من جای خون مهر او در تار و پودم میشود میفشارم پیکرش را در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی‌ آغاز کن میگشاید نور چشمم دیدگان بوسه‌ ها از مهر بر رویش میزنم گویمش آهسته‌ ای طفل عزیز می‌پرستم من ترا مادر منم . ...
28 دی 1390

هفته 16 بودن یا نبودن مسئله اینست ؟!

سلام به دوست جونام   من الان نمیدونم دقیقاً چی بگم به این دکترا منظورم دکتر خودم و متخصص سونوگرافی هستش دفعه آخری که رفتم سونو میگه هفته 10 هستی خوب با حساب خودم تا الان باید 15 هفته ام باشه ولی وقتی به دکترم میگم میگه نه الان تو هفته 16 هستی حالا دو هفته دیگه برام بازم سونو نوشته که هفته 18 باشه وای گیج شدم به خدا دیگه   وای چقدر توی نوشته بالا هفته هفته گفتم   خوب چیکار کنم نمیدونم الان هفته 15 هستم یا 16 مسئله اینست ؟؟ ............................................................... وقتی از سرکار میرم خونه دلم میخواد همه کارهای خونه رو انجام بدم گردگیری و شستن ظرفا و شام پختن و ... ولی تنها کاری که ...
28 دی 1390

کودکم

وقتی برای اولین بار جواب بی بی چک یه خط کمرنگ صورتی شد فهمیدم زندگیمون وارد مرحله جدیدی  شده نمیدونستم چیکار کنم و به کی بگم دوست داشتم تا مطمئن نشدم به کسی چیزی نگم حتی همسرم با اینکه اون روز صبح خونه خواهرم باید میرفتم ولی با این حال و به اون هم چیزی نگفتم .  عجب طاقتی داشتم من صبر کردم تا عصر که برگشتم خونه و دو تا بی بی چک گرفتم هر دو تا خط دوم صورتی از وجود یه نفر سوم خبر میداد ولی من بازم تا شنبه صبر کردم تا رفتم بیمارستان و آزمایش دادم گفتن یک ساعت دیگه جواب آماده اس .........  دقیقاً تاریخ 1390/08/07 ساعت 4 بعدازظهر بعد از یکساعت رفتم جواب بگیرم متصدی آزمایشگاه گفت مبارکه خانم مثبته و من  بعدش بعدترش ...
26 دی 1390