به تولد النا نزدیک میشویم ( النای 11 ماهه )
النای ما 11 ماهه شد , دیگه داریم به روز تولد دختر عزیزم نزدیک میشیم . یادش بخیر پارسال همین موقعها توی تب و تاب خرید وسایل سیسمونی و خرید تخت و کمد کودک و لباس و کلاً آخرین خرید ها بودیم انقدر استرس داشتم همه چیز رو براه باشه که اصلاً از یادم نمیره .
حالا النا 11 ماهه شده و دالی بازی میکنه و همزمان میگه دائیییییییییییییییییییییییییی ، جانم فداش بشم
وقتی حاضر بشیم بریم بیرون میگه دَدَ دَدَ دَدَ تا از پله ها بیام پایین همش میگه دَدَ دَدَ
دیگه خودش بدون کمک می ایسته و حتی یکی دو تا قدم هم بر میداره
از مبل میره بالا و دیگه خودش میتونه بیاد پایین
وقتی آب میخواد میگه آبه و داخل لیوان آب بریزم خودش میتونه بدون کمک آب بخوره
دیگه دخترم واسه خودش خانمی شده این عسل خانوم ما ماهه دیگه تولدشه
11 اردیبهشت هم روز مادر بود که من امسال با وجود النا خانم رسماً کادوی روز مادر رو از طرف همسر مهربونم دریافت کردم , روز پدر 3 خرداد که همزمان با 11 ماهگی النا بود همسر عزیزم پدر مهربون النا کادوی روز پدر و از طرف منو النا و خاله هاو عمه راضیه دریافت کرد .