16 ماه در کنار عشق ....
16 ماه در کنار عشق ...
16 ماه پیش بود که تو با اومدنت ، رنگ و بوی دیگری به زندگی ما دادی دختر عزیزم .
16 ماه پر از لحظه های شیرین و شاد و پر از دلبستگی ، وقتی تو رو در آغوش میگیرم پر میشم از خواستنت .
انقدر میخوام در آغوشم باشی که دوباره با من یکی بشی مثله وقتی که توی دلم بودی .
اما تو داری روز به روز بزرگ میشی و کم کم مستقل میشی ، دوست داری کارهات رو خودت انجام بدی ، خودت غذا بخوری ، خودت آب بخوری ، تو خیابون دوست داری کسی دستت رو نگیره ، عزیز دلم روز به روز شیرین تر میشی و البته کلمه های جدیدی هم یاد میگیری .
اَاینا = از اینا
عک = عکس
به به = به به
بابا = بابا
مینا مینا مینا تند تند و پشت سرهم
گُ = گل
دِک دو دِ = یک دو سه
عزیز دلم جدیداً توی چیدن سفره کمک میکنه ، هر چیزی میخواد دستمون رو میگیره و میبره پیشه همون چیز آخه خانمی شده واسه خودش .
دخترم بهترینها برای تو امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی . ( از طرف مامان و بابا )
گفته بودم خاله شدم ، خاله یه نی نی که هنوز توی دله مامانشه ،حالا فهمیدیم که این نی نی شازده پسره خاله قلبونش بره .
پ . نوشت : سپاس بسیار زیادی دارم از همسره مهربونم که توی دو هفته گذشت چنان بنده رو سورپرایز فرمودند که ذوق مرگ شدم ازت ممنونم عزیز دلم که با همه سختی های کار و خستگی های فراوون باز هم تو فکر خوشحال کردن من هستی دوست دارم بی نهایت .